20 ذی الحجه سالروز ولادت باسعادت امام موسی کاظم (ع)، هفتمین امام شیعیان
{"status":"error","msg":"Unable to connect to the remote server"}
امام موسی کاظم (ع)، در نیمه ماه ذی الحجه در سال 128 قمری در روستای «ابواء»، میان مکه و مدینه، متولّد گردید. پدر بزرگوار ایشان امام جعفر صادق (ع) و مادرش برده ای آزاد شده بنام «حمیده البربریه» بود و شش برادر و سه خواهر نیز دارد.
آن حضرت در سن 20 سالگی، پس از شهادت پدرش امام صادق (ع)، مسئولیت هدایت امت اسلامی را بر دوش گرفت. امام در طول 35 سال امامت خویش (سالهای 148 تا 183 ه ق ) به اشکال مختلف، نظام ایده آل سیاسی و اجتماعی اسلام را برای مردم تبیین می کرد. ایشان با جمع روایات و احادیث و احکام به احیای سنن پیامبر اکرم(ص) و پدران گرامی خود می پرداخت، و آنچه را که در پدرش امام صادق (ع)، نظم و استحکام یافته بود را حفظ و تقویت می کرد و در راه انجام وظایف الهی تا آنجا کوشید که جان خود را فدای آن ساخت.
****
دوران زندگی امام کاظم (ع)، مقارن با حکومت چند تن از خلفای بنی عباس بود. در دورانی که استبداد و ستمگری حاکمان عباسی، به اوج خود رسیده بود. دوران زندگی امام کاظم (ع)، مقارن با حکومت چند تن از خلفای بنی عباس بود. در دورانی که استبداد و ستمگری حاکمان عباسی ، به اوج خود رسیده بود. امام کاظم (ع) در برابر ظلم و ستم هایی که از سوی خلفای عباسی صورت می گرفت؛ ساکت نمی نشست، بلکه از راههای گوناگون با حکومت آنان مخالفت کرد. همین امر موجب شد که بیشتر دوران زندگی امام کاظم (ع) از مردم به دور باشد؛ در تبعید و یا در زندان! علت این امر هم ثبات و استقرار حکومت عباسیان بود. در حالی که تا پیش از آن، در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع)؛ حکومت عباسی لرزان و ناپایدار بود و نمیتوانستند امامان را تحت نظر بگیرند، یا مشکل حادّی برای آنها به وجود بیاورند. اما در زمان امام کاظم (ع) حکومت آنان ثبات یافت و گسترش پیدا کرد و توانستند بر مردم بطور کامل مسلط شوند و امام را نیز مورد ستم قرار دهند. البته این ظلم و ستم های بی شماری که بر امام می رفت، مانع هدایت گری ایشان نمی شد. امام کاظم (ع) در فرصتهای مناسب گفتارهای بیدارگرانه خود را به گوش حکام ظالم می رساند. در یکی از نامه های هشداردهنده امام که از زندان به کاخ هارون ارسال نموده ، چنین آمده است: "هر روز که از این روزهای سخت بر من می گذرد، یکی از روزهای خوشی تو هم سپری می شود، تا روزی برسد که من و تو در یک جا به هم برسیم. آنجا که اهل باطل به زیانکاری خود واقف خواهند شد."
هارون الرشید، از خلفای ستمگر و متکبر بنی عباس بود، که بر قلمرو وسیعی حکومت می کرد و با ظلم بی حدی که بر مردم می کرد، سعی می کرد خود را حاکمی مقتدر نشان می داد. او رو به خورشید می کرد و می گفت: خورشید، هرجا میخواهی بتابی، بتاب. که همه ملک و سرای من است"! اما واقعیت این بود که او جایی در دل مردم نداشت، و تنها بر اجسام حکومت می کرد. در روایت آمده است که "روزی امام کاظم (ع) در کنار خانه خدا نشسته بود. وقتی چشم هارون به امام افتاد، گفت: تو همان کسی هستی که مردم پنهانی با تو بیعت می کنند؟ امام در پاسخ او به آرامی سری تکان داد و فرمود: من امام دلها و تو امام بدنها هستی."
نظر دهید